رحیم معینی کرمانشاهی (زادهٔ ۱۵ بهمن ۱۳۰۱ در کرمانشاه - درگذشته ۲۶ آبان ۱۳۹۴ در تهران)، نقاش، رومه‌نگار، نویسنده، شاعر و ترانه‌سرای اهل ایران بود.

وی در کنار استاد علی تجویدی ۴۰ ترانهٔ ماندگار بر جای گذاشته و با اساتیدی چون پرویز یاحقی، جواد لشکری، حبیب‌الله بدیعی و همایون خرم نیز همکاری داشته است. از دیگر آثار وی می‌توان به حافظ برخیز، فطرت و خورشید شب اشاره کرد. نخستین ترانه سرایی برای گلها را بر روی آهنگی از استاد تجویدی به مطلع: چه می‌شد رها بودم از همه قیدی» آغاز کرد و همکاری اش با تجویدی منجر به نزدیک به۴۰ اثر مشترک شده است.

از اشعار ماندگار وی می‌توان عجب صبری خدا دارد، لوح مخدوش با مطلع من نگویم که به درد دل من گوش کنید. بهتر آن است که این قصه فراموش کنید و از ترانه‌های بسیار خاطره انگیز و مشهور وی می‌توان به یاد کودکی، خواب نوشین و آشفته حالی اشاره کرد.رحیم معینی کرمانشاهی همچنین در نگارش فیلمنامهٔ وسوسه شیطان با محمد زرین دست و کریم فکور همکاری داشت. این سه نفر فیلمنامهٔ این فیلم را در اقتباس از رمان برادران کارامازوف نوشتهٔ فئودور داستایوسکی نگارش کردند.


رحیم معینی در تاریخ سه شنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۴ در سن ۹۲ سالگی در بیمارستان جم درگذشت و در بهشت سکینه همان شهر دفن شد معینی کرمانشاهی از سال ۸۷ به دلیل کهولت سن و بیماری‌های ناشی از این مسئله، با بیماری دست و پنجه نرم می‌کرد.


عجب صبری خدا دارد!

اگر من جای او بودم.

همان یک لحظه اول ،

که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان ،

جهان را با همه زیبایی و زشتی ،

بروی یکدیگر ،ویرانه میکردم.

عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم .

که در همسایه ی صدها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم ،

نخستین نعره مستانه را خاموش آن دم ، 

بر لب پیمانه میکردم .



عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم .

که میدیدم یکی عریان و لرزان ، دیگری پوشیده از صد جامه ی رنگین

زمین و آسمان را 

واژگون ، مستانه میکردم .



عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم .

نه طاعت می پذیرفتم ،

نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کرده ،

پاره پاره در کف زاهد نمایان ،

سبحه ی، صد دانه میکردم .



عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم .

برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان ،

هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو ،

آواره و ، دیوانه میکردم .



عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم .

بگرد شمع سوزان دل عشاق سر گردان ،

سراپای وجود بی وفا معشوق را ،

پروانه میکردم .



عجب صبری خدا دارد ! 

اگر من جای او بودم .

بعرش کبریایی ، با همه صبر خدایی ،

تا که میدیدم عزیز نابجایی ، ناز بر یک ناروا گردیده خواری میفروشد ،

گردش این چرخ را 

وارونه ، بی صبرانه میکردم .



عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم.

که میدیدم مشوش عارف و عامی ، ز برق فتنۀ این علم عالم سوز مردم کش ،

بجز اندیشه عشق و وفا ، معدوم هر فکری ،

در این دنیای پر افسانه میکردم .



عجب صبری خدا دارد !

چرا من جای او باشم .

همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و ،

تاب تماشای تمام زشتکاریهای این مخلوق را دارد،!

و گر نه من بجای او چو بودم ،

یکنفس کی عادلانه سازشی ،

با جاهل و فرزانه میکردم .

عجب صبری خدا دارد ! عجب صبری خدا دارد !


                    

  http://www.mediafire.com/view/2ezoz0t61c1k0e6/Moini_Kermanshahi.pdf

داستان صوتی انگشت طلایی

داستان خاطره انگیز بزبزقندی

دیوان اشعار معینی کرمانشاهی

نوار قصه قدیمی اوازه خوانهای شهر قصه

نوار قصه جن پینه دوز

دانلود نوار قصه قدیمی گربه های اشرافی

دانلود نوار قصه قدیمی خاله سوسکه

خدا ,عجب ,صبری ,جای ,، ,  ,عجب صبری ,صبری خدا ,خدا دارد ,جای او ,من جای

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دیپلم اسان در کرج و شهریار bacon مستر مووی خبرهاي آموزش و پرورش استان مرکزي و شهر اراک دنیای مجازی قوم قاهر خلج کتابیران فروشگاه خرید اینترنتی ارائه سخنراني مجله سایت rockstarfars